ثبت نام
منوی دسته بندی

با مهم‌ترین کلمات انگلیسی که چند معنی دارند آشنا شوید!

کلمات انگلیسی که چند معنی دارند

تا به حال شده‌است که با یک کلمه انگلیسی روبه‌رو شوید و کاملاً گیج شوید که معنی آن چیست؟ مثلاً کلمه “bank” را در نظر بگیرید. آیا منظور «بانک» به معنی محل نگهداری پول است یا «ساحل رودخانه»؟ یا شاید هم «خواباندن هواپیما» در اصطلاحات هوانوردی؟ دنیای زبان انگلیسی پُر از این کلمات چند چهره است که می‌توانند معانی مختلفی داشته‌باشند. کلمات انگلیس که چند معنی دارند، مثل بازیگرانی هستند که در نقش‌های متفاوتی ظاهر می‌شوند و شما را به چالش می‌کشند تا هویت واقعی آنها را کشف کنید!

اما نگران نباشید! با خواندن این مقاله، یاد می‌گیرید که چطور معنی درست این کلمات را تشخیص دهید و مثل یک انگلیسی‌زبان حرفه‌ای صحبت کنید. ما به شما نشان می‌دهیم که چطور با توجه به محل قرارگیری کلمه در جمله، کلمات اطراف آن و مفهوم کلی متن، معنی صحیح را انتخاب کنید.

در این مقاله به بررسی انواع کلمات انگلیسی که چند معنی دارند می‌پردازیم، از اسم‌ها و فعل‌ها گرفته تا صفت‌ها و قیدها. همچنین روش‌های مختلفی را برای یادگیری این کلمات به شما معرفی می‌کنیم تا بتوانید دایره لغات خود را گسترش دهید و در مهارت‌های زبان انگلیسی خود پیشرفت کنید. پس با کانون زبان خیام همراه باشید.

ریشه‌های چندمعنایی: چرا کلمات انگلیسی اینقدر پیچیده شده‌اند؟

قبل از اینکه دل به دریای کلمات انگلیسی که چند معنی دارند بزنیم، بیایید کمی به ریشه‌های این پدیده نگاه کنیم. چرا اصلاً یک کلمه باید چند معنی مختلف داشته‌باشد؟ مگر این باعث سردرگمی نمی‌شود؟ در واقع، چند معنایی بودن کلمات در زبان انگلیسی پدیده‌ای طبیعی است که در طول تاریخ و تحت‌تأثیر عوامل مختلفی به وجود آمده است. در اینجا به برخی از این عوامل اشاره می‌کنیم:

  1. وام‌گیری از زبان‌های دیگر:

زبان انگلیسی در طول تاریخ کلمات زیادی را از زبان‌های دیگر وام گرفته است. مثلاً کلمه “bank” که قبلاً به آن اشاره کردیم از زبان ایتالیایی وارد زبان انگلیسی شده‌است. در ایتالیایی، این کلمه به معنی «میز» یا «پیشخوان» بوده است و به‌مرور زمان در انگلیسی معانی دیگری هم پیدا کرده است.

  1. تغییر معنی کلمات در طول زمان:

معنی کلمات در طول زمان می‌تواند تغییر کند و تکامل یابد. مثلاً کلمه “nice” در گذشته به معنی «احمق» یا «نادان» بوده است، اما امروزه به معنی «خوب» یا «دلپذیر» استفاده می‌شود.

  1. ایجاد معانی جدید بر اساس تشابه:

گاهی اوقات یک کلمه بر اساس تشابه با یک مفهوم دیگر، معنی جدیدی پیدا می‌کند. مثلاً کلمه “head” که به معنی «سر» است، می‌تواند به معنی «رئیس» یا «رهبر» هم استفاده شود.

  1. استفاده از کلمات در زمینه‌های مختلف:

یک کلمه می‌تواند در زمینه‌های مختلف معانی متفاوتی داشته‌باشد. مثلاً کلمه “run” می‌تواند به معنی «دویدن» در ورزش، «مدیریت کردن» در تجارت و «اجرا کردن» در علوم کامپیوتر باشد.

  1. استفاده از کلمات در معانی مجازی و استعاری:

گاهی اوقات یک کلمه در معنی مجازی یا استعاری استفاده می‌شود که با معنی واقعی آن متفاوت است. مثلاً عبارت “break a leg” به معنی شکستن پا نیست، بلکه یک اصطلاح برای آرزوی موفقیت است.

با وجود اینکه کلمات چند معنایی می‌توانند در ابتدا کمی گیج‌کننده باشند؛ اما با کمی تمرین و توجه به نکاتی که در این مقاله ذکر می‌کنیم، می‌توانید به‌راحتی معنی صحیح آنها را تشخیص دهید و از آنها به‌درستی استفاده‌کنید.

بخش اول: اسم‌هایی که چند چهره دارند!

در اولین بخش از کلمات انگلیسی که چند معنی دارند، می‌خواهمیم شما را با اسم‌های چند چهره‌ی زبان انگلیسی آشنا کنیم. این اسم‌ها مثل آفتاب‌پرست هستند و می‌توانند در موقعیت‌های مختلف معانی متفاوتی به خود بگیرند! اما نگران نباشید، ما راز شناسایی این چهره‌های پنهان را به شما آموزش می‌دهیم. با کمی دقت و توجه به نکاتی که در ادامه می‌گوییم، می‌توانید معنی صحیح این کلمات را تشخیص دهید و مثل یک کارآگاه معماهای آنها را حل کنید!

  1. Bank:

  • چهره اول: محلی برای نگهداری پول و انجام امور مالی. این معنی ریشه در زبان ایتالیایی دارد، جایی که “banco” به معنی «میز» یا «پیشخوان» بوده است. جالب است که در گذشته صرافان روی میزهای‌ی در خیابان می‌نشستند و به مردم خدمات مالی ارائه می‌دادند!
  • چهره دوم: ساحل رودخانه یا دریاچه. این معنی از ریشه آلمانی “bank” به معنی “تپه” یا “ساحل شیب‌دار” آمده است.
  • چهره سوم: (در اصطلاحات هوانوردی) خواباندن هواپیما در هنگام پرواز.

مثال:

  • I need to go to the bank to deposit some money (من باید به بانک بروم تا مقداری پول واریز کنم)
  • We sat on the bank of the river and watched the sunset (ما روی ساحل رودخانه نشستیم و غروب خورشید را تماشا کردیم)
  1. Match:

  • چهره اول: کبریت، وسیله‌ای برای روشن کردن آتش. آیا می‌دانستید که کبریت‌های اولیه در قرن سیزدهم میلادی در چین اختراع شدند؟
  • چهره دوم: مسابقه ورزشی.
  • چهره سوم: فرد یا چیزی که با دیگری مطابقت دارد.

مثال:

  • Can you give me a match to light the candle (می‌توانی یک کبریت به من بدهی تا شمع را روشن کنم؟)
  • We watched the football match on TV (ما مسابقه فوتبال را از تلویزیون تماشا کردیم)
  • They are a perfect match for each other (آنها برای یکدیگر یک زوج ایده‌آل هستند)
  1. Bright:

  • چهره اول: روشن، پرنور.
  • چهره دوم: باهوش، زیرک.
  • چهره سوم: شاد، خوشحال.

مثال:

  • The sun is very bright today (امروز خورشید خیلی روشن است)
  • She is a bright student (او یک دانش‌آموز باهوش است)
  • He has a bright future ahead of him (او آینده‌ای درخشان در پیش رو دارد)
  1. Check:

  • چهره اول: علامت تیک، علامتی برای نشان دادن صحت چیزی.
  • چهره دوم: صورت‌حساب در رستوران.
  • چهره سوم: کنترل کردن، بررسی کردن.

مثال:

  • Please put a check mark next to the correct answer (لطفاً کنار پاسخ صحیح یک علامت تیک بگذارید)
  • Can I have the check, please (می‌توانم صورت‌حساب بگیرم لطفاً؟)
  • I need to check my email (من باید ایمیلم را چک کنم)
  1. Fine:

  • چهره اول: خوب، عالی.
  • چهره دوم: نازک، ظریف.
  • چهره سوم: جریمه نقدی.

مثال:

  • I’m fine, thank you (من خوبم، متشکرم)
  • She has fine hair (او موهای نازکی دارد)
  • He had to pay a fine for speeding (او باید به‌خاطر سرعت غیرمجاز جریمه می‌پرداخت)

به یاد داشته‌باشید که اینها تنها چند نمونه از اسم‌های چند چهره در زبان انگلیسی هستند. با مطالعه بیشتر و توجه به محل قرارگیری کلمه در جمله، می‌توانید معنی صحیح آنها را تشخیص دهید و از آنها به‌درستی استفاده‌کنید.

بخش دوم: فعل‌هایی که تغییر شکل می‌دهند!

اگر فکر می‌کردید اسم‌های چند چهره گیج‌کننده هستند، صبر کنید تا با فعل‌های تغییر شکل دهنده آشنا شوید! این فعل‌ها می‌توانند مثل شعبده‌بازانی ماهر در یک چشم به‌هم زدن معنی خود را تغییر دهند! اما نگران نباشید، ما طلسم این شعبده‌بازان را باطل می‌کنیم و راز آنها را برای شما فاش می‌کنیم. با توجه به مثال‌هایی که در ادامه می‌گوییم، می‌توانید معنی صحیح این فعل‌ها را تشخیص دهید و در دام تله‌های آنها گرفتار نشوید!

  1. Run:

  • شکل اول: دویدن، حرکت سریع با پا.
  • شکل دوم: مدیریت کردن، اداره کردن.
  • شکل سوم: اجرا کردن یک برنامه کامپیوتری.
  • شکل چهارم: (در مورد مایعات) جاری شدن.

مثال:

  • He can run very fast (او می‌تواند خیلی سریع بدود)
  • She runs a successful business (او یک کسب و کار موفق را اداره می‌کند)
  • I need to run this program to see if it works (من باید این برنامه را اجرا کنم تا ببینم کار می‌کند یا نه)
  • The water is running down the hill (آب از تپه پایین می‌رود)
  1. Get:

  • شکل اول: گرفتن، به‌دست‌آوردن.
  • شکل دوم: فهمیدن، درک کردن.
  • شکل سوم: رسیدن به یک مکان.
  • شکل چهارم: (در مورد بیماری) مبتلا شدن.

مثال:

  • I need to get some milk from the store (من باید از فروشگاه کمی شیر بخرم)
  • I don’t get what you’re saying (منظورت را نمی‌فهمم)
  • We got to the airport late (ما دیر به فرودگاه رسیدیم)
  • He got the flu last week (او هفته پیش آنفولانزا گرفت)
  1. Break:

  • شکل اول: شکستن، خرد کردن.
  • شکل دوم: نقض کردن یک قانون.
  • شکل سوم: (در مورد اخبار) منتشر شدن.
  • شکل چهارم: (در مورد مکالمه) قطع کردن.

مثال:

  • Don’t break the vase (گلدان را نشکن!)
  • He broke the law by driving too fast (او با سرعت غیر مجاز رانندگی کرد و قانون را نقض کرد)
  • The news broke that the president had resigned (خبر استعفای رئیس‌جمهور شنیده شد)
  • I’m sorry to break in on your conversation (ببخشید که صحبت‌تان را قطع می‌کنم)
  1. Take:

  • شکل اول: گرفتن، برداشتن.
  • شکل دوم: (در مورد زمان) طول کشیدن.
  • شکل سوم: (در مورد دارو) مصرف کردن.
  • شکل چهارم: (در مورد امتحان) شرکت کردن.

مثال:

  • Can you take this to the post office for me (می‌توانی این را برای من به اداره پست ببری؟)
  • It will take about an hour to get there (حدود یک ساعت طول می‌کشد تا به آنجا برسیم)
  • I need to take my medicine (من باید دارویم را بخورم)
  • I’m going to take the TOEFL exam next month (تصمیم دارم تا ماه آینده در آزمون تافل شرکت کنم)
  1. Set:

  • شکل اول: قرار دادن، گذاشتن.
  • شکل دوم: تنظیم کردن، میزان کردن.
  • شکل سوم: (در مورد خورشید) غروب کردن.
  • شکل چهارم: (در مورد یک داستان) اتفاق افتادن.

مثال:

  • Please set the table for dinner (لطفاً میز را برای شام بچینید)
  • I need to set the alarm for 6:00 AM (من باید ساعت زنگ‌دار را برای ساعت 6 صبح تنظیم کنم)
  • The sun set at 7:00 PM yesterday (دیروز خورشید ساعت 7 بعد از ظهر غروب کرد)
  • The novel is set in 19th century England (این رمان در قرن نوزدهم انگلستان اتفاق می‌افتد)

با توجه به محل قرارگیری فعل در جمله و کلمات اطراف آن، می‌توانید معنی کلمات انگلیسی که چند معنی دارند را تشخیص دهید و از آنها به‌درستی استفاده‌کنید.

بخش سوم: صفت‌هایی که رنگ عوض می‌کنند!

به دنیای شگفت‌انگیز صفت‌های رنگ عوض کن خوش آمدید! در بین کلمات انگلیسی که چند معنی دارند، صفت‌هایی هم وجود دارند که مثل یک جعبه مداد رنگی می‌توانند هر چیزی را به رنگ‌های مختلف درآورند! اما با نکاتی که در ادامه می‌گوییم، می‌توانید معنی صحیح این صفت‌ها را در هر جمله‌ای تشخیص دهید و از زیبایی و تنوع آنها لذت ببرید!

  1. Sharp:

  • رنگ اول: تیز، برنده. مراقب باشید، این معنی می‌تواند به اشیا تیز مثل چاقو یا قیچی اشاره کند!
  • رنگ دوم: باهوش، زیرک. مثل یک ذهن تیز که می‌تواند مسائل پیچیده را حل کند.
  • رنگ سوم: (در مورد لباس) شیک و جذاب.
  • رنگ چهارم: (در مورد طعم) تند و طعم‌دار.

مثال:

  • Be careful, that knife is very sharp (مراقب باش، آن چاقو خیلی تیز است)
  • He has a sharp mind (او ذهن تیزی دارد)
  • She was wearing a sharp suit (او یک کت و شلوار شیک پوشیده‌بود)
  • The cheese has a sharp flavor (این پنیر طعم تندی دارد)
  1. Fair:

  • رنگ اول: منصفانه، عادلانه. مثل یک قاضی منصف که به همه به‌طور یکسان نگاه می‌کند.
  • رنگ دوم: (در مورد پوست یا مو) روشن، بور.
  • رنگ سوم: (در مورد هوا) صاف و آفتابی.

مثال:

  • It’s important to be fair to everyone (مهم است که با همه منصفانه رفتار کنیم)
  • She has fair skin and blue eyes (او پوست روشنی و چشم‌های آبی دارد)
  • The weather is fair today (امروز هوا خوب است)
  1. Dry:

  • رنگ اول: خشک، بدون رطوبت. مثل یک بیابان خشک که هیچ آبی در آن وجود ندارد.
  • رنگ دوم: (در مورد شوخ‌طبعی) کنایه‌آمیز و طنز تلخ.
  • رنگ سوم: (در مورد نوشیدنی) بدون شکر.

مثال:

  • The ground is very dry after the long drought (زمین بعد از خشک‌سالی طولانی خیلی خشک است)
  • He has a dry sense of humor (او شوخ‌طبعی کنایه‌آمیزی دارد)
  • I’ll have a dry martini, please (لطفاً یک مارتینی بدون شکر به من بدهید)
  1. Hard:

  • رنگ اول: سخت، محکم. مثل یک سنگ سخت که به‌راحتی نمی‌شکند.
  • رنگ دوم: دشوار، چالش‌برانگیز.
  • رنگ سوم: (در مورد نگاه) خشن و بی‌رحم.

مثال:

  • Diamonds are very hard (الماس‌ها خیلی سخت هستند)
  • It’s hard to learn a new language (یادگیری یک زبان جدید دشوار است)
  • He gave me a hard stare (او با نگاهی خشن به من خیره شد)
  1. Light:

  • رنگ اول: روشن، پرنور. مثل یک لامپ روشن که اتاق را روشن می‌کند.
  • رنگ دوم: سبک، کم‌وزن. مثل یک پر سبک که در هوا معلق است.
  • رنگ سوم: (در مورد رنگ) کم‌رنگ.

مثال:

  • The room was filled with light (اتاق پر از نور بود)
  • This suitcase is very light (این چمدان خیلی سبک است)
  • She has light brown hair (او موهای قهوه‌ای روشن دارد)

با توجه به نقش صفت در جمله و کلمات اطراف آن، می‌توانید معنی صحیح این کلمات انگلیسی که چند معنی دارند را تشخیص دهید و از آنها به‌درستی استفاده‌کنید.

سخن پایانی کانون زبان خیام

حال که تا اینجا همراه ما بودید باید به شما تبریک بگوییم. شما قفل رمزآلود کلمات انگلیسی که چند معنی دارند را باز کردید و به گنجینه‌ای از معانی پنهان دست پیدا کردید. دیگر هیچ کلمه‌ی چند چهره‌ای نمی‌تواند شما را سردرگم کند و مانع پیشرفت شما در زبان انگلیسی شود! با توسعه دانش جدیدی که به‌دست آورده‌اید، می‌توانید با اعتمادبه‌نفس با انگلیسی‌زبان‌ها ارتباط برقرار کنید، کتاب‌ها و مقالات را به‌راحتی بخوانید و فیلم‌ها و سریال‌ها را بدون زیرنویس تماشا کنید. هیچ‌چیز نمی‌تواند شما را متوقف کند!

اما اگر می‌خواهید این بازی را به‌طور کامل ببرید و به یک استاد واقعی در زبان انگلیسی تبدیل شوید، کانون زبان خیام در کنار شماست. با شرکت در دوره‌های آموزشی ما، نه‌تنها تمام نکات و ترفندهای مقابله با کلمات چند معنایی را می‌آموزید، بلکه با تمرین و راهنمایی اساتید باتجربه به یک انگلیسی‌زبان حرفه‌ای تبدیل می‌شوید.

کانون زبان خیام در کنار شما است تا در بازی با کلمات همیشه برنده باشید!

kayyamcenter وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *